۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

قهوه استارباکس



گاهی می رویم "استارباکس" و با هم قهوه می خوریم. حرف های زیادی داریم که به هم بزنیم. من لپ تاپم را در می آورم و ویدئو های روز "ولنتاین" ایران را نگاه می کنم و خبرها را. "شارل" هم دارد با "آیپاد"ش با "کیت" چت می کند. می پرسد کوبا یا مکزیک؟ "کیت" جواب می دهدهیچکدام، دومینیکن. ساحل و آفتاب بهتری دارد. بیشتر می توانیم "فان" داشته باشیم. با خودم فکر می کنم، یک نفر دیگر نیست. تا روز قبل بوده، حتا تا یک ثانیه قبل از شلیک هم زنده بوده، چه فرقی می کند مال کدام طرف.قهوه هنوز داغ است.من و "شارل" با هم قهوه می خوریم. ما دغدغه های مشترک زیادی داریم. من و "شارل" دوستان خوبی هستیم.

لینک تصویر

من و "شارل"

من و "شارل" دوستان خوبی هستیم. هر دو در جهان "اول" زندگی می کنیم. هر دو در جهان "اول" درس می خوانیم، در یک کلاس. هر دو از روزهای خیلی پیش منتظر 14 فوریه بودیم. او می خواست بهترین هدیه ممکن را برای این روز به "کیت" بدهد، من می خواستم ... . او امشب خوشحال است، گفت که "کیت" خیلی هدیه اش را دوست داشته. من هم خوشحالم، چون ... . هر دو امشب راحت می خوابیم. من و "شارل" دوستان خوبی هستیم.

۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

وکیل مدافع شیطان

* بیرون گود نشستن هم خوب چیزیست، کلا می گویم. نشسته ای با شلوارک گل گلی به پا، لبت را از لیوان بشکه ای ات که پر از "لیموناد" با پنج سانتی متر کف است بر می داری و هی داد می زنی: "لنگش کن".
* در یکی از سمینارها در جامعه مهندسان مشاور، یکی از سخنرانان که خود آرشیتکت بود گفت میدانید تفاوت معماران با فاحشه ها چیست؟ این که فاحشه ها مشتری یکدیگر را قاپ نمی زنند!
* حتا اگر موکلت به طور خصوصی پیش تو اعتراف کند که واقعا او آن دخترک بیچاره را کشته، تو به عنوان وکیل حرفه ای باید از او دفاع کنی، باید اثبات کنی که شواهد کافی وجود ندارد. شاید هم همینطور که داری احساسات هیات منصفه را به نفع موکلت قلقلک می دهی تصاویر تجاوز او را هم قبل از قتل دخترک پیش چشم داشته باشی و این جمله او را که با پشیمانی به تو گفته اگر جسد را در ماشین چوب بری انداخته بود حالا گیر نمی افتاد! این یکی از شباهت های رقت انگیز معماران و وکلاست. کارفرما که مسوول تامین پارکینگ و فضاهای شهری نیست، هست؟ ساختن هرچیزی که نمی توان آن را فروخت هم یعنی حماقت! و شما هم به عنوان مشاور باید در جلسات تصویب طرح در سازمان های ذیربط و بی ربط مانع اتفاق افتادن این حماقت شوید.
* دوست عزیزم که قلم خیلی خوبی دارد ولی آدم را در انتظار نوشته هایش دق می دهد در وبلاگش مطلب جالبی نوشته درباره معضل خیابان های بندرعباس. مسوولین شهری بندرعباس خیلی مهربان هستند، کلا می گویم. یعنی بعضی وقت ها مرام و معرفت را شرمنده می کنند. آخر چه معنی دارد که سرمایه گذار بیچاره این همه پارکینگ بسازد؟ یا مثلا مجبور باشد کمی از زمینش عقب نشینی کند تا جا برای عابران باز شود؟ یا زبانم لال یک رواق برای پیاده رو درست شود تا ملت زیر آفتاب کباب نشوند؟ تازه این بنده خدا که دارد جریمه کمبود پارکینگ و اضافه تراکمش را هم دو دستی می دهد، پس دیگر مشکل کجاست؟ میدانم که این مسوولین عزیز هر از گاهی به ماموریت یا مسافرت به کشورهای منطقه می روند. این که شب ها از کجاها بازدید می کنن به خودشان مربوط است ولی خواهشی که دارم این است که روزها همین طور که دارند زحمت می کشند کمی هم به دور و برشان نگاه کنند. ثواب دارد به خدا.
* چند ماهی است که خارج از گود کار حرفه ای نشسته ام و دارم از نوشیدنی ام لذت می برم. عجب چیزی است این سبکی تحمل ناپذیر هستی!

لینک تصویر