
اما با آتش سوزی مزرعه، همه چیز عوض شد. او "مادر-گربه" مهربان و مزرعه "امن" را از دست داد و خود را در جایی دید که بعدها فهمید نامش جنگل است. یکی از زیبا ترین سکانس های این انیمیشن، جایی است که بنر برای سیر کردن شکمش سعی می کند از رودخانه ماهی بگیرد و وقتی "سو"، یکی از سنجاب های جنگل، برایش گردو می اندازد او اصلا نمی داند چیست و به چه درد می خورد.
"آتش سوزی" مهیب سال گذشته، باعث شد عده بیشتر و با شتاب بیشتری "مادر-گربه" مهربان را ترک کنند و پا به "جنگل لیبرالیسم" بگذارند. جایی که اولین بار چیزهایی را تجربه کردند که در این جنگل، حق طبیعی هر سنجابی است: پریدن روی شاخه های درخت، آزاد بودن، سنجاب بودن و ... البته شروع کردن همه چیز از اول: غذا پیدا کردن، غذا خوردن، راه رفتن، فرار کردن از چنگ روباه و ... . اما در این جنگل چیز دیگری هم برای تجربه کردن هست: تصویر مزرعه ای که پشت سر همچنان می سوزد.
راستی چقدر عمو جغد شاخدار مهربان بود که به خاطر دوستی اش با بنر دیگر سنجاب نمی خورد. کاش می دانستم قبل از مرگش چه رازی را می خواست به بنر بگوید.
لینک تصویر