۱۳۸۹ مهر ۹, جمعه

شاخه گلی به اوزن


پیشترها که می آمدی
خیلی پیشترها را می گویم
که بیشتر می آمدی،
-غم-
گاز خطرناکی بود که از -دل-
پا می گذاشت به فرار
و لایه اوزن را می کرد
سوراخ سوراخ سوراخ.
زنده باد امروزها
زنده باد زمین سبز

۵ نظر:

هیچکس گفت...

از غم و از دل ...همان قصه ی هزار گفته ی نا مکرر است.

سعید سلیمانی گفت...

گفته بودم چو بیایی....

عالی بود مسعود عزیز

صدای هرمزگان گفت...

صدای هرمزگان ، فریاد آزادی خواهی هرمزگانی است.

صدای هرمزگان ، فریاد هر هرمزگانی از پارسیان و لنگه تا جاسک و بشاگرد است.

صدای هرمزگان ، فریاد مرگ بر ... نیست.

صدای هرمزگان ، فریاد اعتراض هنرمند و کارگر هرمزگانی است.

هرمزگان تو را می طلبد ای هرمزگانی...

دلفین گفت...

خدا از من پرسید: دوست داری با من مصاحبه کنی؟

پاسخ دادم: اگر شما وقت داشته باشید.
خدا لبخندی زد و پاسخ داد: زمان من ابدیت است، چه سؤالاتی در ذهن داری که دوست داری از من بپرسی؟
من سؤال کردم: چه چیزی درآدمها شما را بیشتر متعجب می کند؟
خدا جواب داد:

- اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و دوباره آرزوی این را دارند که روزی بچه شوند.

- اینکه سلامتی خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست می دهند و سپس پول خود را خرج می کنند تا سلامتی از دست رفته را دوباره باز یابند.

-اینکه با نگرانی به آینده فکر می کنند و حال خود را فراموش می کنند به گونه ای که نه در حال و نه در آینده زندگی می کنند.

- اینکه به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می میرند که گویی هرگز نزیسته اند.
دست خدا دست مرا در بر گرفت و مدتی به سکوت گذشت...

سپس من سؤال کردم: به عنوان پرودگار، دوست داری که بندگانت چه درسهایی در زندگی بیاموزند؟
خدا پاسخ داد:

- اینکه یاد بگیرند نمی توانند کسی را وادار کنند تا بدانها عشق بورزد. تنها کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خود مورد عشق ورزیدن واقع شوند.

- اینکه یاد بگیرند که خوب نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند.

- اینکه بخشش را با تمرین بخشیدن یاد بگیرند.

- اینکه رنجش خاطر عزیزانشان تنها چند لحظه زمان می برد ولی ممکن است سالیان سال زمان لازم باشد تا این زخمها التیام یابند.

- یاد بگیرند که فرد غنی کسی نیست که بیشترین ها را دارد بلکه کسی است که نیازمند کمترین ها است.

- اینکه یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را مشتاقانه دوست دارند اما هنوز نمی دانند که چگونه احساساتشان را بیان کنند یا نشان دهند.

- اینکه یاد بگیرند دو نفر می توانند به یک چیز نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.

- اینکه یاد بگیرند کافی نیست همدیگر را ببخشند بلکه باید خود را نیز ببخشند.
با افتادگی خطاب به خدا گفتم: از وقتی که به من دادید سپاسگزارم، چیز دیگری هم هست که دوست داشته باشید آنها بدانند؟
خدا لبخندی زد و گفت:

فقط اینکه بدانند من اینجا هستم... "همیشه"
.................................................................
هرگز اين 4 چيز را در زندگيت نشكن:
اعتماد، قول، رابطه، قلب. زيرا وقتى اينها ميشكنند صدا ندارند ولى درد بسيار دارند

رضا شبگرد گفت...

زنده بتد لایه اوزون